کد مطلب:37411
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:26
چرا عمروبن عاص نسبت «شوخي و بازي» به امام علي(ع) داد و در اين انتساب چه مسايلي در نظر گرفته نشده است؟
عمرو بن العاص و هيچ ضدّ انسان و بيخبر از خدائي نميتوانست نقصي براي عليّ بنابيطالب (ع) پيداكند و ببهانة آن براي خود كامگيهاي خود دليلي بدست بياورد، لذا اقدام بيك دروغ ميكند كه مطّلعين از عليّ بنابيطالب و اصول و ارزشهاي انساني را جريحهدار نمايد. ميگويد: «جز اين نيست كه ما عليّ را در زمامداري به تأخير انداختيم، براي شوخطبعي و مزاحبازي او بود»!!
اوّلاًـ اين احمق متوجّه نبوده است كه آن انسانهاي خردمند و مطّلع كه از صفات با عظمت اميرالمؤمنين اطّلاع پيدا خواهند كرد، از گويندة چنان دروغ افتراي بزرگ و آشكار متنفّر و منزجر خواهند گشت و خواهند فهميد كه آن دروغگو از انسانيّت جز اعضاي مادّي آن را نداشته است و حتّي از اندك فهمي نيز محروم بوده است، زيرا اجتماع آن صفات عظيم در يك انسان بدون داشتن جدّيترين روح كه بتواند آنها را جمع و اداره كند، امكانپذير نيست.
ثانياّـ آن دروغگوي نابكار همة مهاجرين و انصار و انسانهاي پاك آن دوران را كه پس از عثمان آن بزرگوار را با كمال خلوص و صميميّت به خلافت برگزيده بودند، مورد اهانت و تقبيح و تكذيب قرار داده است، زيرا علي همان علي بود و شخصيّتش مانند خود عمروبنالعاص بوقلموني دگرگون نگشته بود، مخصوصاً با نظر باينكه عمروبنالعاص از آن دروغ و افتراء در زمان معاويه استفاده ميكرد و ميخواست مردم را از آن حاكم بر حقّ الهي دور بسازد.
ثالثاًـ لطافت و گشادهروئي شخصيّتي كه همة عناصر عظمت را دارا بوده است، يكي از بارزترين فضائل و عظمتهاي او بوده است.
رابعاًـ اشتغال دائمي اميرالمؤمنين عليهالسّلام به انديشهها و كارهاي جدّي چگونه به او فرصت شوخي ميگذاشت؟! ابن ابيالحديد ميگويد: «سوگند بخدا عليّ بنابيطالب دورترين مردم از شوخي و مزاح بوده است، زيرا چه فرصتي براي علي بود كه به شوخي پردازد؛ زيرا همة اوقات او در عبادت و نماز و ذكر و فتوي و علم و مراجعة مردم دربارة احكام و تفسير قرآن ميگذشت. همة روزها يا اكثر روزها با روزه و شبهايش يا اكثر شبهايش با نماز سپري ميگشت، اين روش روزگار صلح بود و امّا در موقع جنگ كار او با شمشير كشيده شده و نيزه و سوار بر اسب و تنظيم قشون و لشكركشي و ارتباط مستقيم با جنگ بوده است و خود اميرالمؤمنين تحقيقاً راست گفته است كه «بياد مرگ بودن مرا از بازي مانع ميشود» ولي چون دشمنان اين مرد شريف و بزرگ نتوانستند براي او عيب و نقصي پيدا كنند، لذا چارهاي جز اين نديدند كه حيلهگري راه بيندازد و براي منحرف ساختن مردم از آن مرد بهانهاي بدست بدهند.
خامساًـ عمروبنالعاص آنقدر از اسلام اطّلاع نداشته است كه بفهمد شاد كردن يك انسان و مرتفع ساختن غبار اندوه از دلهاي مردم در نزد خدا امري است محبوب.
ابن ابيالحديد اين روايت را از سفيان ثوري از پيامبر اكرم نقل ميكند:
«إنّي أَمْزَحُ وَلا أَقُولُ إِلّاحَقّاً» [من (گاهي) مزاح ميكنم، ولي جز حقّ چيزي نميگويم]
منابع اسلامي دربارة آنگونه مزاح و گفتار لطيف كه خلاف حقّ نباشد و آزار كسي را فراهم نياورد، هم قولاً و هم عملاً از پيشوايان اسلام، دلائل قابل توجّهي دارد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 13
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.